سفر - گردشگری - محیط زیست /// دل نوشت ها

محمد رضا جان

این روزها آخرین روزهای دهه پنجم زندگی رو سپری کرده و وارد دهه ششم می شوم البته با توجه به رعایت رژیم غذایی و ورزش مستمر و بر خلاف ضرب المثل عامیانه سنم به پنجاه رسیده ولی فشاری روی هیچ جای بدنم نیست wink در عین حال مثل خیلی ازهم وطنانم پراز دغدغه ام و همچنان با موضوعات عجیب و غریب در این مملکت مواجه می شوم و سعی می کنم با کمی خوش بینی واقع گرایانه مراقب خودم و خانواده ام بوده و اجازه ندهم تا کمترین آسیب فکری و روانی به ما برسد . در سطح جامعه هم به اندازه توانم بر همین منوال عمل می کنم .

میدونم که شاگرد متممی فعالی نیستم و صادقانه این وضعیت فقط به خاطر تنبلی خودم نیست ولی در حال بازیابی خودم هستم تا دوباره در مسیر رشد قرار بگیرم و فقط به به بقا فکر نکنم .

دوست داشتم حالا که برای خالی نبودن عریضه این پست رو منتشر کردی ، این روزها را با شما دوست و معلم عزیزم به اشتراک بگذارم .

دوستدارت - رسول

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۴۵
رسول فتح پور

روز گذشته برای معلم و دوست خیلی عزیزم نوشتم :

محمد رضا جان

امروز کمی وقت گذاشتم تا پست مرتبطی رودر روزنوشتها پیدا کنم وتجربه این روزهای خودم رو با یه دوست عزیز و معلم بزرگوار مطرح کنم ولی موفق نشدم به همین دلیل زیراین پست نوشتم و همراه با قدردانی و تشکر از خودت ، به همه دوستان نازنینم که سالها این فرصت رو داشتیم که کنار هم در متمم و روزنوشته ها نفس بکشیم تبریک میگم که هشتمین سالروز متمم رو زندگی می کنیم .

 درطول دوسال گذشته که به اجبار کرونا امکان کاردر حوزه گردشگری خیلی سخت و تقریبا متوقف شده بود برای مدیریت مالی هزینه های روزمره خانواده ، سرمایه گذاری مشترک رو با یه دوست شروع کردم و با رعایت نکات مختلفی که از اینجا و متمم یاد گرفتم سعی کردم رابطه دوستانه رو ارتقا بدم و در عین حال با احترام به حفظ منافع طرفین از امکان ضررهای آتی جلوگیری کنم . طی دو ماهه اخیر به این جمع بندی رسیدم که ادامه رابطه داره سخت تر میشه و دیروز بعد از۲۰ ماه یه گفتگوی دشوار روبرای جدایی تجربه کردیم . گفتگویی که خیلی خوب شروع شد و با رعایت نکات اخلاقی و حرفه ای ، عالی ادامه یافت و نتیجه اش در هفته های آتی مشخص میشه . البته قطعا منظورم این نیست که همه چیز به نفع من تموم بشه .

دوست داشتم حال خوبم رو با معلم پرتلاش خودم و بقیه متممی های درجه یک تقسیم کنم (این صفت شامل خودم که فعالیتم چند ماهه کم شده نمیشه) وهمراه با ثبت این دل نوشته در روزنوشته ها سپاس عمیق و صمیمانه ام رو منتقل کنم .

زنده باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۰ ، ۱۰:۴۹
رسول فتح پور

از اسفند 98 بیشتر به اینکه چه زمانی قراره مبتلا بشم و اتفاقات عجیب بعدی اون فکر می کردم اما حالا که واکسن زدم به نظر میرسه خطر کرونا کم شده ولی یه فضای رخوت و وسواس و بلاتکلیفی محیط جامعه رو فرا گرفته .

امیدوارم هر چه زودتر این روزهای عجیب ولی واقعی رد بشن و زندگی دوباره جریان پیدا کنه .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۰۰ ، ۱۱:۲۹
رسول فتح پور

بیشتر از 2 ساله که سفر به معنای عام رو نرفتم و تصور این وضعیت در سال 96 و 97 تقریبا برام غیرممکن بود . البته اتفاقات خیلی خوبی رو هم در سال کرونایی ایران پشت سر گذاشتم و به قول یکی از دوستان سفرخورم ، سفر به درون هم یکی از اونهاست . امیدوارم هر چه زودتر بتونم برم سفرهایی رو که سالها دوست داشت تجربه کنم و نمیشد . امیدوارمyeswink

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۱۴
رسول فتح پور

راستش این مطلب برای من صرفا مرور دوست داشتنی از سال 99 هستش - سالی که با کرونا و یک قضاوت عجولانه مدیریتی در محیط کار شروع شد و با موفقیت خانوادگی ( در مورد پسرم ، محل سکونت قبلی ما) و رسیدن به رضایت شغلی بیشتر خودم ادامه پیدا کرد . البته همچنان شوق یادگیری و البته مدیریت مناسب منابع و کلی موارد مناسب که از متمم یادگرفته ام سرلوحه خیلی از تصمیم های فعلی و آینده من هست و خواهد بود .

همچنین تصمصیم به اجرای چالش نوروزی 1400 رو دوست داشتم و از نظر سلامتی برای من مفید بود .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۰۶
رسول فتح پور

در این روزها در تب و تاب نزدیک تر شدن به شغلی هستم که علاوه بر درآمد کوتاه مدت جاری ، تخصصی را در چند سال نصیبم می کند بعلاوه به لحاظ محیط شغلی نیز از محل کار فعلی بسیار مناسبتر است . دنیایی از ابهام در ذهن خود دارم و کلی ایده و برنامه که مرحله به مرحله اجرا خواهند شد . امیدوارم در مصاحبه ها و تجربیات پیش رو موفق باشم و بتوانم مفیدتر از قبل در هستی اطراف خودم اثر گذار باشم .


می دانم که برای حضور در این شغل قابلیتهای فراوانی دارم.

همچنین این یادداشت کوتاه برای ثبت مسیر و پایش آن در آینده است .


خوشبختانه در مسیر رسیدن به هدف شغلی بالا قسمت مهمی از موانع سازمانی برطرف شده و مسیر هموارتر شده است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۷ ، ۰۸:۴۷
رسول فتح پور

وقتی که داشتم یکی از درسهای متمم که در باره تعریف رضایت شغلی بود می خواندم اتفاقی که برای خودم در هفته گذشته افتاده بود برایم زنده شد .


به نظرم به غیر از اینکه ماجرای رضایت شغلی و عملکرد کارکنان، تا حدی به ماجرای مرغ و تخم مرغ تبدیل شده ، در سازمانهای بزرگ دولتی حضور فراوان مدیران تصادفی باعث شده تلاش برای ارتقای رضایت شغلی نتیجه معکوس داشته و به جای افزایش کمی و کیفی عملکرد کارکنان،موارد حاشیه ای بسیار تعیین کننده باشد.

در چند روز گذشته در مصاحبه درون سازمانی ارتقای گروه شغلی (سطح کارشناسی ارشدسازمانی)شرکت کردم . جالب است که از چهار نفر مصاحبه کننده مقابل ( که ۲نفر از آنها ازمدیران تصادفی سازمان بودند) هیچکدام برای این سئوال پاسخی نداشتند که چرا بالاترین گروه شغلی سازمانی در اختیار افرادی است که کمترین خروجی و اثربخشی را در سازمان دارند و البته کارمندهای بسیار حرف گوش کنی هم هستند !؟

بودن یا نبودن رضایت شغلی در سازمانهای بزرگ ضروری است ؟ چرا؟


این نوشته رو نوشتم که بیشتر به این موضوع فکر کنم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۵۶
رسول فتح پور
این لینک رو مرور کردم و دوست داشتم این مطلب رو در باره اش بنویسم :

در بعضی از موضوعات خاص دنیای دیجیتال و به ویژه در پستهای متمم،این اتفاق می افته که حین خوندن تیتر اول و متن اصلی و بدون مرور کامنتها ،حس خیلی خوبی از مطالعه داشته و تقریبا تمام کلمات اون پست رو هضم کرده و حتی کامنتهای احتمالی رو پیش بینی میکنم.

سفریکی از اونهاست و فرقی نمی کنه که به معنی جابجایی از نقطه ۱به۲ باشه یا سفر در دنیای دیجیتال و همراه شدن با سفر نامه ها و مرور تجربه دیگران .

هر چقدر مقصد نسبت به مبدا متفاوت تر و هر چقدر اتفاقات در سفر بکرترباشه ،سفر لذتبخش تره و خاطراتش موندگارتر.

بر اساس تجربه شخصی ام‌، یکی از دلایلی که بعضی ها حتی با هزینه قابل توجه نمی تونند سفرهای درجه ۱ رو تجربه کنند اینه که به این چیزها فکر می کنند:

۱- هر چیزی که در مقصد تجربه می کنن با مبدا مقایسه می کنن . از اقامتگاه گرفته تا غذا و تفریحات و بازدیدها .

۲- بیشتر به مقصد فکر می کنن تا مسیر و تجربه های مسیر سفر براشون بی معنی و یا در حالت خوش بینانه کم معنی هستش .

۳- به هنجارهای محیط جدید احترام نمیزارن

۴- یه کوله بار سنگی و خسته کننده رو با خودشون می برن و بی استفاده بر می گردونن

و خلاصه اینکه هر چی بتونیم از منطقه امن خودمون دورتر شده و بیشتر به مردم و فرهنگ مسیر ها و مقاصد سفر نزدیک تر بشیم سفر عمیق تری رو تجربه میکنیم . بارها در کوله گردی (بک پکری) هایی که داخل ایران و بیرون از آن داشته ام این لذت رو تجربه کردم .

کتاب یک هفته در فرودگاه  را دوبار خوندم و از متمم بسیار ممنونم که در گرمای این روزها ، با این پست خنک و پر انرژی خاطرات اون کتاب رو برام زنده کرد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۷ ، ۱۰:۳۶
رسول فتح پور

وقتی دوستانی رو می شناسی که بودن در کنارشون و هم کلام شدن با اونها انرژی مثبتی رو بهت منتقل می کنه و قرار میگذاری که دوستانت رو ببینی،ساعت های قبل از زمان ملاقات برات خیلی شیرینه .


امروز این حس رو دارم تجربه می کنم .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۱۷
رسول فتح پور

این کتاب فوق العاده را با ترجمه نسرین پارسا مطالعه کرده ام . این کتاب پرمحتوا پاراگرافهای کاربردی زیادی دارد که نمونه ذیل یکی از آنهاست که قبلا در متمم نوشته ام  :

“لازم نیست برای احساس رضایت کردن ، از احساسات ناخوشایند دوری کنیم ، بلکه نباید بگذاریم احساسات مخرب بدون کنترل ، جانشین تمام حالات روحی خوشایند گردند .افرادی که در مقاطعی به خشم یا درماندگی شدید گرفتار می شوند ، در صورتی که به همان میزان اوقاتی شاد یا لذت بخش را سپری کنند ، همچنان می توانند احساس خوشبختی کنند .”

البته به نظرم در موارد نادری ترجمه می توانست روان تر و ساده تر باشد به عنوان مثال وقتی بحث غرقه شدن در کار برای افرادی با بهترین حالت هوش هیجانی مطرح می شود این جمله را می خوانیم :

“توجه به قدری متمرکزمی شود که افراد تنها از محدوده باریکی که به ادراکشان از تکلیف دست انجام مرتبط است آگاهند و پیگیری زمان و مکان را از دست می دهند”

گلمن براساس بررسی های خود و تحقیقات سایرین مثل تد هوستون می نویسد :

“موضوعات خاصی چون میزان ارتباط جنسی،نحوه تربیت فرزندان،یااینکه زن وشوهر با چه میزان بدهی و پس انداز،احساس راحتی می کنند،موضوعاتی نیستند که یک زندگی زناشویی را پابرجا نگهدارند یا متلاشی سازند. برعکس نحوه بحث درباره این نکات حساس است که در سرنوشت ازدواج حائز اهمیت بسیار است. حتی این که زن و شوهر درباره نحوه مخالفت کردن به توافقی با یکدیگر برسند، رمز بقای ازدواج است.”

وی بیان می کند “زندگی خانوادگی اولین مدرسه آموزش هیجان هاست.”

فکر می کنم مطالعه درسهای کارگاه عزت نفس و گوش کردن به فایل صوتی گفتگوهای دشوار حین مطالعه این کتاب ، یادگیری کریستالی را چندین برابر می کند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۵۹
رسول فتح پور